• وبلاگ : رهگذري از ديار غربت
  • يادداشت : رهگذري از ديار غربت
  • نظرات : 2 خصوصي ، 35 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام.

    با افتخارلبخند بزن جوان ايروني.

    تو شهر سينه سرخها و سياووش ها آفتاب هميشه همراه بود با آواز چلچله ها

    تحميلهاش با تموم رنجها باز به تموم سختي ها مي ارزيد

    تو شهر ما يک نفر بود که حرفش حرف بود و کلامش محبت

    يه نفر که باغبون تمام غنچه هاي بسته بود

    يه نفر که زبون همه گلها رو مي شناخت

    هر وقت بارون مي اومد ،باغبون ما دريا مي شد

    هر وقت آفتاب بود ، باغبون ما مي تابيد

    چي براتون بگم ستاره بود ،نور بود....منتظرم لطفا زودتر ...[گل][گل][گل]